داستان سقوط هپکو؛ زنگ خطر برای ورشکستگی کارخانهها به صدا درآمده/ چگونه سانی چین و کاترپیلار مسیری متفاوت از هپکو را طی کردند؟
آنچه در مورد هپکو و سایر شرکتهای ایرانی که از حالت دولتی به خصوصی درآمدند، اتفاق افتاد این بود که دولت ناگهان حمایت خود را از فرزند نارس اقتصادش قطع کرد و باعث شد این شرکتها بدون نظارت و حمایت به سمت سقوط پیش بروند.
به گزارش خبر فوری ، دو روز قبل استاندار استان مرکزی از دستور فوری رئیس جمهوی در خصوص حل مشکل تعیین تکلیف سهامداری شرکت هپکوی اراک خبر داد. شرکت تولید تجهیزات سنگین هپکو اراک ابرشرکت ایرانی در حوزه صنایع سنگین و اولین و بزرگترین کارخانه تولید تجهیزات و ماشینهای صنعتی در ایران و خاورمیانه است.
هپکو در سال 1351 توسط سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران (ایدرو) و برادران رضایی تأسیس و از سال ۱۳۵۴ با همکاری شرکتهای نویستار اینترنشنال آمریکا، پوکلِین فرانسه، صنایعسنگین ساکائی ژاپن، دایناپاک سوئد، و لوکومو فنلاند رسماً شروع به فعالیت نمود.
پس از انقلاب، توجه به ساخت ماشین آلات ساختوساز و معدنی در دستور کار قرار گرفت و با همکاری شرکت لیبهر آلمان طرح توسعه هپکو با تأسیس سالنی به مساحت 60 هزار متر مربع با اعتبار ارزی ۱۰۰ میلیون دلار همراه با مجموعهای از مدرنترین ماشینآلات، و با ظرفیت تقریبی ۳۰۰۰ دستگاه در سال ۱۳۶۳ آغاز گردید.
با اینکه هپکو تا ابتدای دهه 80 بزرگترین شرکت تولید کننده تجهیزات سنگین خاورمیانه به حساب میآمد اما یک اتفاق باعث شد این ابرکارخانه در طول کمتر از 5 سال دچار افت تولید شدید شده و در نهایت اعتراضات شدید کارگران را در پی داشته باشد. ابتدای دهه 90 اعتراضاتی توسط کارگران این کارخانه صورت گرفت. در سالهای ۱۳۹۴تا ۱۳۹۸ تظاهرات و اعتصابات توسط کارکنان هپکو بیشتر شد؛ تا جایی که در اواخر شهریور ماه سال ۱۳۹۸ کارگران این ابرشرکت در اعتراض به حقوق و مزایای معوقه خود و پیگیری مطالبات صنفی دست به اعتصاب زده و مسیر راهآهن شمال به جنوب را مسدود کردند.
چرا هپکو به چنین وضعی دچار شد؟
اما علت این اتفاق چیست؟ در میانه دهه ۸۰ شرکت هپکو به عنوان یکی از بزرگترین صنایع ماشین سازی کشور به بخش خصوصی واگذار شد. در بهمن ماه سال ۸۵، علیاصغر عطاریان سرمایه دار اصفهان ی توانست پس از چندبار تلاش ناکام، بیش از ۶۰ درصد از سهام هپکو را خریداری و به مالک این شرکت تبدیل شود. اما در این واگذاری کارخانه با افت تولید قابل توجهی مواجه شد به نحوی که نماینده اراک در مجلس گفته است: هپکو در سال ۹۷ تنها ۴۷ دستگاه تولید کرد و از شروع سال ۹۸ تاکنون نیز تولیدی نداشته است.
طبق گزارشی که روزنامه سازندگی مدتی پیش نوشت نحوه واگذاری شرکت هپکو به بخش خصوصی علت این اتفاق بوده است. در حقیقت با شروع موج خصوصی سازی در اواسط دهه 80 و واگذاری کارخانههای دولتی واگذاری سهامها و مالکیتهای کارخانههای دولتی طبق رانت، رابطه و بدون آزمون جدی شروع شد. افرادی ثروتمند و بدون پیشینه صنعتی و مدیریتی وارد میدان شده و کارخانه های بزرگ دولتی را خریدند. مشخص است که این افراد هیچ علقه ای به تولید هم نداشتند و با فروش زمینها و داراییهای کارخانه به سود آنی و شخصی رسیدند. این اتفاق باعث کاهش سود روزافزون کارخانه ها شد.
تسنیم طی گزارشی مدعی شد مالک کارخانه هپکو یکی از آشنایان بابک زنجانی بود که در اواسط دهه 80 و با استفاده از نفوذی که زنجانی در دولت وقت داشت توانست مالک کارخانه شود. صاحب کارخانه بعد از سکان داری هپکو به تعهداتش عمل نکرد و جالب اینجا است که حتی با تغییر دولت هم هیچ سازمان و ارگانی نظارتی بر این کارخانه نکرد تا جایی که سرانجام اعتراضات کارگران باعث توجه افراد و مسئولان به وضع وخیم هپکو شد.
عین همین اتفاق در فوتبال هم رخ داد. با آغاز موج خصوصی سازی ورزشی، باشگاهها بدون سنجش و مدیریت به افرادی ثروتمند و غالبا نوکیسه که هیچ تخصصی در امر ورزش نداشته و این میدان را عرصه شهرت و قدرت میدانستند واگذار شد. خرج کردنهای بی حساب و کتاب باعث شد باشگاههای مثل استیل آذین، راه آهن و استقلال اهواز به سرعت ضعیف شده و به دسته پایینتر سقوط کنند.
شاید بتوان اکنون زنگ خطر ورشکستگی کارخانهها را شنید. موج خصوصی سازی اشتباه و کارشناسی نشدهای که از اواسط دهه 80 آغاز شد، اکنون و در پایان دهه 90 اثرات خود را نشان داد. هپکو و نیشکر هفت تپه فقط یکی از نمونه های این کارخانهها هستند.
داستان سانی چین و کاترپیلار آمریکا
آنچه در مورد کارخانه ها بزرگ دنیا به وقوع می پیوندد بدین شکل نیست. بد نیست در اینجا به دو مورد از ابرکارخانههای تجهیزات سنگین دنیا اشاره کنیم. یکی کارخانه صنایع سنگین "سانی" است که در دل یک کشور سوسیالیستی و دولتی یعنی چین قرار گرفته و دیگری "کاترپیلار" است که در قلب اقتصاد آزاد و لیبرالیستی جهان یعنی آمریکا قرار دارد.
شرکت سانی در سال ۱۹۸۹ توسط "لیانگ ونگن" در شهر هونان راهاندازی شد و در حال حاضر دارای کارخانجات تولیدی در کشورهای چین، برزیل، اندونزی، آلمان، هند و ایالات متحده آمریکا است. این کارخانه ابتدا یک شاخه از کارخانه لیان یوان ولدینگ بود که پس از جدا شدن سه مدیر ارشد و فنی آن و با هزینه 60 هزار یوان به صورت مستقل مشغول به فعالیت گردید.
در سالهای اولیه احداث این کارخانه، مرکز رشد اقتصادی چین (China's economic boom) وامهای کم بهرهای به صاحبان اصلی سانی داد و همین امر باعث شد این کارخانه به سرعت به سود رسیده و بازار خود را پیدا کند.
رشد اقتصادی سانی با کمک سیاستمداران و پیدا کردن بازار خارجی و صادرات و همچنین ورود به بازار سهام ملی چین، به سرعت بالا رفت تا بدانجا که در سال 2010 این شرکت چینی توانست به سود 34 میلیارد دلاری در سال برسد( حدودا سود 79 درصدی در سال).
کاترپیلار با اینکه در قلب ایلات متحده که کشوری با اقتصادی کاملا متفاوت است، به دنیا آمد اما مسیری شبیه سانی را طی کرد. داستان کمپانی کاترپیلار به اواخر قرن نوزدهم میلادی برمیگردد، هنگامیکه دانیل بست و بنجامین هولت، شروع به تولید تراکتورهای ساکن و سپس متحرک کردند.
شرکت کاترپیلار در تاریخ ۱۵ آوریل سال ۱۹۲۵ با کمپانی تولیدی "هولت" و "گس ترکشن کمپانی" ادغام شد و به شکل امروز درآمد. فروش سال اول این شرکت، معادل ۱۳ میلیون دلار بود. تا سال ۱۹۲۹ میلادی فروش تا مرز ۵۲ میلیون دلار افزایش یافت و این افزایش تا سال ۱۹۳۰ میلادی کماکان ادامه یافت. بعد از پایان جنگ جهانی اول، این شرکت دچار فراز و فرود بسیاری شد. دولت در ابتدای دهه 30 به کمکش شتافت و نیروی دریایی نیز طی قراردادی از محصولات دیزلی این برند استفاده کرد.
در جریان جنگ جهانی دوم، رشد شرکت کاترپیلار سرعت گرفت چرا که قطعات صنعتی صنایع جنگی ارتش آمریکا را تامین میکرد. رشد کاترپیلار به حدی شد که اولین شعبه آن، در خارج از آمریکا در سال ۱۹۵۰ میلادی تاسیس شد و این کارخانه آمریکایی را تبدیل به یک برند بین المللی کرد.
این داستان در مورد سایر کارخانه ها و برندهای تولیدات صنایع و تجهیزات سنگین دنیا مانند کاماتسو(ژاپن)، لیبهر(آلمان)، زوملیون(چین)، ترکس(ایالات متحده)، دوسان(کره جنوبی) و... نیز تکرار شد. به نحوی که اگر کمکهای دولت نبود، شاید اکنون وجود نمیداشتند.
حمایت دولت از فرزند ضعیف اقتصاد
از بررسی نمونه های بالا مشخص میشود که آنچه باعث نابودی کارخانه های ایرانی میشود فاجعه ای به نام نحوه خصوصی سازی در ایران است. اصل خصوصی سازی زیر سوال نیست، اما نباید فراموش کرد که حتی در کشورهای لیبرال هم دولت سر بزنگاه به کمک کارخانه میآید. این اتفاق در مورد کشورهایی با اقتصاد دولتی به مراتب بیشتر است. در مورد سانی بیان کردیم که چگونه دولت گام به گام با شکل گیری و قدرتمند شدن سانی همراه شد(البته سانی هرگز به طور کامل خصوصی نشد و اصولا اقتصاد سوسیالیستی چین اجازه خصوصی سازی کامل را نمیدهد).
آنچه در مورد هپکو و سایر شرکتهای ایرانی که از حالت دولتی به خصوصی درآمدند، اتفاق افتاد این بود که دولت ناگهان حمایت خود را از فرزند نارس اقتصادش که کاملا به آن وابسته بود، قطع کرد و باعث شد این شرکتها بدون نظارت و حمایت به سمت سقوط پیش بروند.
38
در همه اقتصاد های دنیا وقتی کارخانه ای به هر دلیل از تولیدش کم می شود کارگرانش را تعدیل می کند اینجا اجازه چنین کاری را نمی دهند آیا وقتی در سال 98 تولیدی نبوده باید کارگران سر کار باشند؟ بیمه بیکاری باید جور این کار را بکشد نه کارخانه یک شرکت انگلیسی هواپیمایی چند روز پیش ورشکست شد و به کارگرانش گفت به سلامت اینجا در خبر هشت و سی نشان داد که چگونه اموال و دستگاه های گران قیمت را به عنوان آهن قراضه فروختند تا حقوق کارگر را بدهند
ان کارخانه انگلیسی یک کارخانه دولتی نبوده بلکه شخصی است اما کارخانه های مثل هپکو خصولتی بوده قابا مقایسه دنیا نیست .
محمودجون کشوروبه پاک اوزما دادی.واقعا نابغه بودی.جالب هنوزروداری بیایی وواردمیدان بشی
چه ربطی به ادن داره
توایران خصوصی سازی جواب نمیده چون دزدزیاده
به نظر من به جز عدم نظارت دولت بعد از واگذارى ،تحريمها ه وواردات ماشين الات سنگين دست دوم نيز از علل تعطيلي وورشكستگى هپكو ميباشد.
فرضا حقوق معوق کارگران هم پرداخت بشه. چند ماهه دیگه باز همین آشه و همین کاسه. تو این رکود اقتصادی اصلا پیمانکاری کار میکنه که بخواد ماشین آلات بخره؟. برادر جان خانه از پای بست ویران است.