کوهکن: ۱۶ میلیون رأی رئیسی، دستاورد بزرگی بود/ امیدوارم روحانی در عمل به وعده هایش موفق شود

نایب رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری، معتقد است که رای مردم در انتخابات ریاست جمهوری رای به افراد است نه رای به جناح‎ها. از این رو نمی‎توان چنین پنداشت که جریان اصولگرا در انتخابات ریاست جمهوری شکست خورده است.

کوهکن: ۱۶ میلیون رأی رئیسی، دستاورد بزرگی بود/ امیدوارم روحانی در عمل به وعده هایش موفق شود

محسن کوهکن هم 16 ميليون راي ابراهيم رئيسي را دستاورد بزرگي مي‎داند و هم رفتار پسا انتخاباتي او را مي‎ستايد و معتقد است که مردم بايد اين رفتار را با رفتارهاي پس از انتخابات 88 مقايسه کنند تا متوجه اخلاق مداري اصولگرايان شوند.

به نظرتان مهمترين ويژگي‎هاي انتخابات رياست جمهوري دوازدهم چه بود و چه تفاوتي با انتخابات‎هاي پيش از آن داشت؟

مهمترين ويژگي اين انتخابات آرامشي بود که علي رغم پيش بيني بدخواهان دال بر اينکه ممکن است مشکلاتي بوجود بيايد، هيچ مساله امنيتي‎اي بوجود نيامد و مردم با طمانينه خاصي در انتخابات شرکت کردند. به نظرم امنيت اين انتخابات ناشي از اقتدار نظام بود و آرامش آن ناشي از سطح فرهنگ و بصيرت رو به کمال ملت بود.

تحليل‎تان از نتيجه اين انتخابات چيست؟ فاصله آراي نامزد پيروز و نامزد دوم نسبت به انتخابات قبل کاهش يافته است، اما اصولگرايان علي‎رغم اجماع روي يک نامزد، باز هم نتوانستند پيروز انتخابات شوند. برخي تحليل‎ها حاکي از آن است که در صورت افزايش مشارکت مردم، اصولگراها نمي‎توانند پيروز شوند چه با اتحاد و چه با تشتت.

با نگاهي به روند انتخابات درمي‎يابيد که نظر و راي مردم به تدريج شکل گرفته و يا حتي تغيير يافته است. از زماني که نامزدها در سخنراني‎هاي انتخاباتي‎شان حرف‎هاي متفاوتي زدند و بعد از مناظره‎ها، ديدگاه مردم شکل و شمايل خاص خود را يافت تا اينکه بالاخره در روز راي گيري به منصه ظهور در آمد.

در مجموع به نظر مي‎رسد که بايد به راي مردم به دور از گرايشات سياسي‎اشان بنگريم و تحليل کنيم. اينگونه نيست که راي دهندگان از ابتداي امر بر اساس سلايق سياسي، نامزد مورد نظرشان را انتخاب کنند. چون اگر بر اساس گرايشات سياسي مي‎خواستند تصميم بگيرند بعد از مشخص شدن نامزدها، معلوم مي شد که چه کسي به چه نامزدي مي خواهد راي دهد. اما دست کم در سه انتخابات اخير ثابت شد که مردم در ماه هاي آخر و حتي در روزهاي آخر تصميم مي گيرند به چه کسي راي دهند و در اين فاصله چه بسا موضعشان عوض هم بشود.

اما در کشورهاي دو حزبي، مردم در حقيقت به حزب راي مي دهند نه نامزد معرفي شده از سوي حزب. براي همين هم وقتي از آنها پرسيده مي ‌شود که به چه کسي راي داديد؟ مي‎گويند به دموکرات‌ها يا به جمهوري‎خواه‎ها يا محافظه کارها يا حزب کارگر و... اما در کشور ما که نظام حزبي نيست تا مردم به برنامه احزاب و مصاديق اجرا کننده آن راي نمي دهند؛ بلکه صرفا به افرادي راي مي دهند که نامزد شده اند. چه بسا اين نامزدها هم هيچ پشتوانه حزبي اي نداشته باشند.

براي همين است که در کشور ما نوع حضور نامزدها در مناظره‎ها و اتهاماتي که به يکديگر مي‎زنند، در راي مردم به آنها تعيين کننده است. در شرايط موجود يک نامزدي مي گويد که اگر رقيبش راي بياورد، مثلا جنگ مي‎شود! اين کار رسما رقيب هراسي است نه جناح هراسي. در چني شرايطي برنامه جناح ها نقد نمي‎شود. در چنين فضايي مردم به تشخيص خودشان و بر اساس علايقشان عمل مي کنند، نه بر اساس نزديکي به گرايشات سياسي. به همين دليل معتقدم که راي مردم را نمي توان راي به احزاب و طيف هاي سياسي دانست، بلکه راي به اشخاص است.

نکته دومي که بايد به آن اشاره کنم، اقداماتي است که منهاي نگرش سنجي‎هاي سياسي شاهد آن بوده‎ايم. در دوم خرداد 76، مجموعه اي که به رقيب رئيس جمهور منتخب راي داد؛ پشت سر رئيس مجلس بود و تلاش زيادي هم کردند که راي بياورند ولي ميزان راي مردم بالا بود و رقيبش پيروز شد. بلافاصله بعد از انتخابات رقيب مغلوب به رقيب پيروز تبريک گفت.

اينکه در انتخابات اين دوره رياست جمهوري جريان اصولگرايي در ايجاد اجماع موفق بود و نهايتا به يک کانديدا رسيد را بايد مثبت ارزيابي کرد. اگرچه اين نامزد، پيروز نشد اما کسب 16 ميليون راي هم توفيق بزرگي است.

اين مويد همان تحليل نيست که حتي با اجماع هم اصولگرايان پيروز نشدند؟

نه. چون همانطور که گفتم راي مردم به نامزدها راي به شخص آنهاست نه راي به احزاب و طيف‌هاي سياسي.

در مورد انتخابات شوراها چطور؟ در شوراها که راي مردم ليستي است و بر اساس اخبار منتشره ليست اصلاح طلب‎ها پيروز در اغلب شهرها بوده است.

در انتخابات شوراها هم آراي مردم در شهرهاي مختلف متفاوت است. جايي ليست حاميان دولت راي آورده و جاهايي هم راي نياورده است. اين آراي پراکنده نشان مي دهد که نگاه ها در حوزه هاي کوچک هم به سمت شخص است و گرايش هاي سياسي در مرحله بعد اهميت مي يابد.

مضاف بر اينکه اصولگرايان فقط در يکي دو شهر ليست دادند و تکثر ليست هم داشتند. همانطور که اصلاح طلب ها هم دچار تشتت بودند.

آقاي رئيسي با اينکه سابقه فعاليت سياسي چنداني نداشتند اما توانستند آرايي بيش از مجموع آراي نامزدهاي اصولگرا در انتخابات رياست جمهوري قبل کسب کنند. به نظرتان از اين پشتوانه 16 ميليوني راي چطور مي‎توانند از اين پس استفاده کنند؟

به نظرم روش آقاي رئيسي پس از انتخابات روش مدبرانه اي بود. در جريان انتخابات 88 اگر رقيب رئيس جمهور منتخب، به جاي ساختار شکني و کار کف خياباني کار آقاي رئيسي را مي کرد و با پشتوانه رايش مي ايستاد و پيش مي رفت؛ مي‎توانست در انتخابات رياست جمهوري 92 بار ديگر وارد عرصه رقابت شود و به جاي روحاني او انتخاب مي شد.

آقاي رئيسي 3 ميليون راي بيش از بالاترين نامزد مغلوب سال 88 داشت اما تبريک گفت و بعد هم گفت اگر دولت فعلي در مسير توجه به مطالبات او و حاميانش گام بردارد، از او حمايت هم مي کند. اين نشان دهنده تراز ملي فهم و فکر او است که مصالح نظام را بر امور حزبي و جناحي ترجيح مي دهد.

مردم بايد اين دو نماد سياسي را مقايسه کنند که نوع برخوردشان با رئيس جمهور منتخب چه بود. البته سال 76 هم رقيب جريان اصلاحات، به نامزد پيروز تبريک گفت که مستند ديگري براي رفتار اخلاق مدارانه جريان اصولگرايي است.

برخي معتقدند که آقاي رئيسي با راي 16 ميليوني‌ا‎ش ظرفيت ليدري جريان اصولگرايي را دارد. نظر شما چيست؟

جمعي تلاشي کرد و او را وارد عرصه کرده و حمايتش کرد تا در چارچوب قانون، مطالبات اين جمع را پيگيري کند. ايشان همانطور که در بيانيه‎شان نوشته‎اند همچنان نيز در جايگاه مطالبه گري قرار دارند و هرجا لازم باشد دولت مستقر را نقد مي کنند.

به نظرم آقاي رئيسي شخصيت شاخصي است که مي تواند تاثير گذارتر باشد و در کنار اشخاص حقيقي و حقوقي جريان اصولگرا رهبري اين جريان را به پيش ببرد.

يعني به تنهايي نمي‎تواند ليدر جريان اصولگرا باشد؟

حتي جريان اصلاح طلب هم يک ليدر مشخص ندارد...

چرا آنها آقاي خاتمي را ليدر خودشان مي‎دانند.

نه اينطور نيست چون با وجود پيام‎هاي آقاي خاتمي باز هم برخي اصلاح طلبان عليه موضع او نظر مي دهند. در جرياني که ساختارش حزبي نيست در يک فرايند همگرايي و خرد جمعي بايد پيش رفت. در اين حالت يک نفر شاخص مي شود و مجموعه با او همراهي بيشتري مي کند. در هر دو جريان اصلاح طلب و اصولگرا همين طور است. در جريان اصلاح طلب شوراي عالي اصلاحات وجود دارد.

در جريان اصولگرا هم جمنا وجود دارد. اما آنها يک ليدر هم دارند ولي در جريان اصولگرا جاي اين ليدر خالي است.

جريان اصلاح طلب و اصولگرا دو تا حزب نيستند و ساختار حزبي ندارند، ولو اينکه يک نفر شاخص داشته باشند اما باز هم بايد از فرايند همگرايي استفاده کنند. البته خوب است که اين دو جريان به سمت حزبي شدن پيش بروند و جريان مخروطي از پايين به بالايي را با حضور يک دبيرکل تشکيل بدهند.

خوب است که جريان انقلابي اصولگرا خودش را به عموم نيازهاي فکري و تحليلي مجهز کند و قويتر از گذشته در سنگر اخلاق و بايستد و ارزشهاي انقلاب را پاس بدارد. آرزو دارم که مجموعه نحله‌هاي اصولگرايي زير يک سقف کار کنند.

به نظرتان در حال حاضر چه انتظاراتي از آقاي روحاني و دولت دوازدهم وجود دارد؟

آقاي روحاني و جهانگيري در طول تبليغات انتخاباتي بارها صراحتا گفتند که اگر مردم به آنها راي دهند، چه اقداماتي خواهند کرد. الان با راي مردم، ايشان چهار سال فرصت دارند که مشکلات را حل و فصل کنند. با کسب 23 ميليون راي، بايد به حرف ها و قول‌ها و وعده هايشان عمل کنند.

آرزو مي کنم که ايشان در عمل به وعده هايشان موفق شوند چون براي ما اصل نظام و مردم مهم است نه اينکه چه کسي مشکلات را حل مي‎کند.

منبع: خبرآنلاین

27

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها