دندان گارسون رستوران در کاسه سوپ مشتری

رولاند شیمِلْفِنیگ در نمایش «اژدهای طلایی» با محوریت یک موضوع گروتسک‌وار، از دندانی که دست آخر از کاسه سوپی سر در می‌آورد به حفظ وجه فانتزی و کمدی با نگاهی نقادانه، موضوعات مورد نظرش را مطرح می‌کند.

دندان گارسون رستوران در کاسه سوپ مشتری

رولاند شیمِلْفِنیگ متولد 1967 از معروفترین نمایشنامه‌نویسان حال حاضر آلمان است که رمان‌ها و نمایشنامه‌های پرطرفداری دارد. اژدهای طلایی نوشته او در سال 2010 میلادی است که طبق کلیت محتوای داستان‌های او، به مسائل روز انسان معاصر بخصوص غرب و اروپا، اشاره دارد.
مهاجرت، استثمار و بردگی مهاجرین، خیانت و ارتباط نافرجام زوج‌ها، با خرده داستان‌هایی در اژدهای طلایی که فرم کاری شیملفنیگ است و مینیمالیستی به این موارد می‌پردازد، کلیت نمایش را رقم می‌زند در عین حال شیملفنیگ با محوریت یک موضوع گروتسک‌وار، از دندانی که دست آخر از کاسه سوپی سر در می‌آورد به حفظ وجه فانتزی و کمدی با نگاهی نقادانه، موضوعات مورد نظرش را مطرح می‌کند.

انتخاب هوشمندانه‌ اسم یک رستوران شرقی که تقریبا با همین نام در کشورهای زیادی شعبه دارد، ضمن پرداخت به فرهنگ شرقی و مهاجرت‌های کثیرالتعداد آنها به سایر کشورهای پیشرفته‌تر، بستر مناسبی برای طرح معضلات مهاجرت را نیز ایجاد می‌کند. اژدهای طلایی، رستورانی شرقی در شهری که مکان و زمان مشخصی ندارد توسط تعدادی مهاجر ویتنامی، چینی و تایلندی اداره می‌شود.
پسرجوان مهاجری که تازه واردترین عضو این گروه‌ است به دلیل اینکه اقامت و ویزای کار ندارد، در اثر یک دندان‌درد می‌میرد. چون نمی‌تواند به پزشک مراجعه کند.

دختر مهاجری که قادر نیست در آن کشور کار مناسب پیدا کند، به بردگی جنسی و استثمار صنعت روسپیگری در می‌آید و آنقدر مورد خشونت و صدمه مشتری‌ها قرار می‌گیرد، که تلف می‌شود.
زوج میانسالی که اگرچه روزگار خوشی باهم سپری کرده‌اند اما با رفتن یکی از آنها با نفر سومی، از هم می‌پاشد.
شیملفنیگ، مستقیم و با تلخی موجود در ماهیت این اتفاقات، به سراغ آنها نمی‌رود. او با ترتیب تداخلی داستان‌ها در دل هم، افزودن تم فانتزی به وقایع و تعیین نقش‌های چندگانه به هر یک از کاراکترها، هم جذابیت بصری بیشتری برای متنش در نظر گرفته‌ است و هم با شکست قراردادهای ثابت برای هویت هر کاراکتر، وقفه‌هایی ایجاد می‎کند تا در کنار روایت هر داستان، مخاطب را به اندیشه‌گری وادارد که موقعیت‌های ترسیم شده را بدون درگیری حسی شدید، ببیند، دریافت کند و به تحلیل بگذارد.
اجرای اژدهای طلایی ایرانشهر با وجود بهره‎مندی از بازیگران حرفه‌ای تئاتر، توانسته کاراکترها را بفهمد و بازآفرینی کند و وجه طنز را حفظ کند. اگرچه به هماهنگی و پیوند منسجم‌تری نیازست که نقش‌ها به پختگی بیشتر با فاصله گرفتن از انقطاع‌هایی که موجب از ریتم افتادن اجرا می‌شود، دست یابند.
به دلیل فرم ویژه‌ متن و اجرا و حضور عنصر گروتسک و پارادوکسیکال چه در متن و چه در انتخاب معکوس جنسیت بعضی از کاراکترها ،اجرا بر لبه‌ای قدم می‌گذارد که مخاطبانش به دو دسته کسانی که با اجرا ارتباط برقرار نمی‌کنند و یا دوستش خواهند داشت، تقسیم می‌شود. با این حال، اجرا ارزش توجه و درگیر شدن مخاطب را با موضوعات مطرح شده‌اش، دارد.

شاید دراماتورژی موثرتری برای متن اژدهای طلایی، نیاز است تا هر اپیزود و موقعیت، بدون درهم‌ریختگی که به دلیل وجود داستان‌های موازی و تعویض زیاد و سریع صحنه‌ها، ایجاد می‌شود، به ریتمی مناسب‌تر برسد. گرچه نیاز است اجرا، حواس مخاطب را با تمهیدات لازم جلب کند تا مضامین مورد نظر را منتقل کند اما وجود انسجام و مرتبط بودن آنها باهم جزو مهمترین مواردی‌ است که به پرت شدن حواس منجر نشود. اژدهای طلایی تمام تلاشش را می‌کند که به این منظور دست یابد و البته برای رسیدن به آن، پختگی و دورشدن از مغشوشیت صحنه در اجراها، زمان لازم است.

منبع: ایرنا

24

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها